این مقاله تایید نهایی نشده است و صرفاً برای بررسی بصورت عمومی منتشر شده است. (غیر قابل استناد)
تندگویان، محمدجواد (22 خرداد ۱۳۲۹- 1367 - 1368 ش)، نخستین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران در کابینۀ محمدعلی رجایی.
محمدجواد تندگویان در محلۀ خانیآباد تهران به دنیا آمد. مادرش اشرفالسادات مینونشان خانهدار و پدرش جعفر در میدان بهارستان دکان کفاشی داشت؛ پدر او مذهبی و هوادار آیت الله کاشانی(1264- 1340 ش) بود؛ او آرزو داشت فرزندش مانند امام جواد(ع) بخشنده باشد و به همین سبب نام محمدجواد را بر او نهاد. تنها خواهرش(فاطمه) سه سال از وی کوچکتر و همبازی دوران کودکیاش بود(تندگویان، مهدی، «پرواز...»، ص ۵۲؛ مینونشان، ص ۵۸).
محمدجواد علوم مقدماتی قرآنی را از پدر و پدربزرگش فراگرفت و حضور در مسجد بینایی، هیئت بنی فاطمه و هیئت فاطمیون در خانیآباد او را با تعالیم دینی آشناتر کرد(تندگویان، مهدی، همانجا؛ کامور، یاس...، ص ۷، ۱۵، ۲۰)؛ او در کلاسهای حفظ و قرائت قرآن شرکت میکرد و بسیاری از دعاهای مفاتیح را حفظ بود (همو، ص ۲۰، ۲۴؛ مدرسی، ص ۲۷؛ لوح، ص ۳۴).
تحصیلات ابتدایی را در دبستان جواد (قس: تندگویان، مهدی، همانجا؛ کامور، همان، ص ۱۵، ۲۰ که دبستان اسلامی و شریعت درج کردهاند) و مقطع متوسطه را در رشتۀ ریاضی در دبیرستان جعفری گذراند(«پیکر شهید...»، ص ۲؛ اعتمادی، ص ۳۵). در دبیرستان همزمان با تحصیل برای آموختن زبان عربی و قرآن به مسجد المصطفی در میدان حسنآباد میرفت و در کلاس درس محمد رضایی حاضر میشد. او همچنین به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند بود و برای تأمین هزینۀ آموزش آن به تدریس خصوصی دروس ریاضی و عربی میپرداخت(تندگویان، مهدی، همانجا؛ مینونشان، ص ۵۹).
پس از اخذ دیپلم(تندگویان، مهدی، همان، ص ۵۳) و شرکت در کنکور، در ۱۳۴۷ ش موفق شد در چند دانشگاه از جمله دانشگاه تهران، آریامهر(شریف کنونی)، پهلوی (شیراز کنونی) و نفت آبادان پذیرفته شود(مینونشان، ص ۵۸؛. بوشهری، ص ۱۸). او برای تحصیل در رشتۀ برق راهی شیراز شد(لوح، ص ۳۰) اما چون خانوادهاش مایل نبودند از آنها دور شود از تحصیل در دانشگاه شیراز انصراف داد(بوشهری، همانجا؛ تندگویان، مهدی، همانجا) و به تهران بازگشت و وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد(«شور...»، ص ۵۸). در دهۀ ۵۰، بانک ملی هر سال برای پذیرفتهشدگان در دانشگاه تهران آزمونی اختصاصی برگزار میکرد و در نهایت ۷ نفر را برای دورۀ بانکداری به انگلستان میفرستاد. محمدجواد در این آزمون نفر سوم شد؛ اما در مصاحبۀ نهایی به بهانۀ داشتن تعصبات مذهبی کنار گذاشته شد(تندگویان، مهدی، همانجا). پس از آن با جلب رضایت خانواده برای تحصیل در رشتۀ مهندسی پالایش نفت به دانشکدۀ نفت آبادان رفت(همان، ص ۵۳- 54، «در تدارک...»، ص ۵۹). در دانشکدۀ نفت عضو فعال انجمن اسلامی شد و در آنجا مسئولیت برگزاری برنامههای مختلفی از جمله سخنرانی و دعوت از شخصیتهای برجستهای چون شهید مطهری، علی شریعتی؛ برپایی نمازجمعه، ادارۀ کتابخانه و ارتباط با مساجد شهر و جزء آن را بر عهده گرفت (مینونشان، همانجا؛ تندگویان، فاطمه، ص ۶۵؛ لوح، ص ۳۱). در ۱۳۴۹ ش که خفقان رژیم پهلوی به اوج رسیده و اعتراضات به دانشگاهها کشیده شده بود، دانشجویان را به تجمع و اعتصابغذا تشویق کرد؛ اما ساواک موفق نشد مدرکی برای دستگیری او پیدا کند و از آن زمان وی را تحتنظر گرفت(کامور، همان، ۲۵- 38).
در ۱۳۵۱ ش دورۀ کارشناسی را به پایان رساند(اجللوئیان، ص ۴۰) و برای خدمت سربازی دورۀ ۲۴ هفتهای آموزش نظامی را در ارتش گذراند؛ سپس بر اساس قانونی که برای دانشجویان فارغالتحصیل نمونه تصویب شده بود تا از تخصص آنها استفاده شود برای ادامۀ خدمتش به پالایشگاه تهران منتقل و در آنجا استخدام شد(تندگویان، مهدی، «پرواز»، ص ۵۴؛ اجللوئیان، ص ۴۱).
او در ۱۳۵۱ ش با بتول برهان اشکوری ازدواج کرد(برهان، ص ۶۱؛ تندگویان، فاطمه، ص ۶۶؛ قس کامور، همان، ص ۳۳، که آبان ۱۳۵۲ درج کرده است) و پس از برگزاری عقد محضری بدون گرفتن جشن عروسی هزینۀ مراسم را به فقرا بخشید(همان، ص ۴۰؛ نیز نک: برهان، همانجا؛ تندگویان، فاطمه، ص ۶۷)؛ او و همسرش تا ۱۳۵۴ ش در طبقهای از منزل پدرش زندگی میکردند(همانجا). تندگویان صاحب چهار فرزند(مهدی، هاجر، مریم، سمیه هدی) شد و آخرین فرزندش پس از اسیر شدن او به دنیا آمد و هرگز پدر را ندید(کامور، همان، ۷۶، ۸۳؛ «پیکر پاک...»، ص ۳؛ نیز نک: حدادی، ص ۴۳).
محمدجواد تندگویان هنگامی که در پالایشگاه تهران مشغول به کار بود گاهی برای گسترش فعالیتهای انجمن اسلامی به آبادان میرفت؛ رئیس دانشکدۀ نفت آبادان گزارش این رفتوآمدها را به ساواک ارسال میکرد و در ۱۳ آبان ۱۳۵۲ به بهانۀ اختلال در فعالیت دانشکدۀ نفت و ایجاد درگیری در آنجا و ارتباط با مجاهدین خلق (بوشهری، همانجا؛ شمشیری، ص ۳۷؛ کامور، همان، ص ۸)و پیادهکردن نوارها و تکثیر نوشتههای دکتر علی شریعتی و پخش آن(صدیقی، ص ۴۶)، در پالایشگاه تهران دستگیر شد؛ پس از بازجویی و شکنجه در زندان کمیته(زندان مشترک ضد خرابکاری) به یک سال زندان محکوم (پورنجاتی، ص ۴۸، ۵۱؛ اعتمادی، ص ۳۶)و به زندان قصر منتقل شد(پورنجاتی، ۴۸). او ۶ ماه ممنوعالملاقات بود(مینونشان، ص ۵۹). پس از انتقال به بند عمومی، در آنجا جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه و تدریس زبان انگلیسی برگزار میکرد(کامور، یاس، ص ۳۵- 36؛ پورنجاتی، ص ۴۸، ۵۰). در زندان تسلیم قانون ممنوعیت ادای نماز صبح برای جوانان نشد و با تحمل شکنجه موفق شد آن قانون را لغو کند(همو، ص ۴۹؛ تندگویان، مهدی، همان، ص ۵۵).
در ۱۵ آبان ۱۳۵۳ آزاد شد(کامور، همان، ص ۵۳- 54) و پس از خلع درجه(افسری) برای ۶ ماه باقیماندۀ خدمتش با درجۀ سرباز صفر به شیراز اعزام شد(تندگویان، مهدی، همان، ص ۵۴؛ مینونشان، همانجا). بعد از پایان خدمت و بازگشت به تهران، به سبب فعالیت سیاسی و سابقۀ زندان به دستور ساواک ممنوع الاستخدام شده بود( یحیوی، ص ۴). به پیشنهاد یکی از دوستانش در شرکت بوتان گاز مشغول به کار شد(برهان، ص ۶۲؛ تندگویان، مهدی، همان، ص ۵۶) و روی ماشین حمل کپسول گاز کار میکرد و پس از پایان ساعت کاری با آن ماشین مسافرکشی میکرد(تندگویان، فاطمه، ص ۶۶؛ قس: برهان، همانجا) اما در ۶ تیر ۱۳۵۴ با فشار ساواک ناچار به استعفا شد(کامور، همان، ص ۵۴- 55).
در ۱۸ تیر ۱۳۵۴ به رشت رفت و با حمایت بهروز بوشهری(بعدها معاون وی در وزارت نفت) با سمت معاون کنترل تولید کارخانه به استخدام شرکت پارس توشیبا(پارس خزر) درآمد( صدیقی، ص ۴۵؛ بوشهری، ص ۱۷، ۱۹)؛ او برای مأموریتی به مدت یکماه به ژاپن رفت و پس از آن از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ ش مدیر تولید کارخانۀ پارس توشیبا شد(اجللوئیان؛ مینونشان، همانجا).
در ۱۳۵۶ ش دورۀ فوقلیسانس را در رشتۀ مدیریت در مرکز مطالعات مدیریت ایران (محل فعلی دانشگاه امام صادق) گذراند؛ این مرکز وابسته به دانشگاه هاروارد بود(اجللوئیان؛ برهان، همانجا؛ نیز نک: بوشهری، ص ۲۰؛ قس: لوح ص ۳۳، که تاریخ دوره را ۱۳۵۸ ش درج کرده است).
تندگویان در بحبوحۀ انقلاب در بیشتر راهپیماییهای ضد رژیم حضور داشت(کامور، همان، ص ۵۷- 59؛ لوح، ص ۳۲- 33) و حتی هنگام اقامتش در رشت برای توزیع اعلامیههای امام خمینی به سید محسن یحیوی(بعدها معاون وی در وزارت نفت) کمک میکرد(یحیوی، همانجا).
پس از پیروزی انقلاب با تصمیم شورای کارخانه رئیس کارخانه پارس توشیبا شد(بوشهری، ص ۱۷، ۱۹؛ صدیقی، ص ۴۷) و تا بهمن ۱۳۵۹ این مسئولیت را بر عهده داشت(کامور، همان، ص ۶۱)؛ پس از آن به پیشنهاد بهروز بوشهری به کمیتۀ پاکسازی وزارت نفت پیوست؛ او قائممقام وزیر نفت در آبادان و عضو اصلی کمیسیون پاکسازی ادارۀ نفت آبادان بود و در آنجا به بررسی پروندههای کارکنان وزارت نفت میپرداخت تا نیروهای طرفدار ساواک را شناسایی کند(بوشهری، ص ۱۷، ۲۰؛ اجللوئیان، ص ۴۱- 42؛ نیز نک: مدرسی، ص ۲۹). او در این دوره از خدمتش هیچ حقوقی از وزارت نفت دریافت نکرد(مینونشان، ص ۵۹).
در ۲۱ تیر ۱۳۵۹ سرپرستی مناطق نفتخیز هم به وی واگذار شد (کامور، همان، ص ۶۲؛ لوح، ص ۳۳)؛ در این دوره هنوز تهاجم عراق به ایران آغاز نشده بود اما دشمن بارها به به دستگاههای حفاری شرکت ملی نفت که در نزدیکی مرز عراق قرار داشت حمله کرده بود و با تدابیر تندگویان توطئۀ عراقیها خنثی شد و وقفهای در عملیات حفاری به وجود نیامد (سادات، ص ۱۰ -11)؛ به دستور او در پالایشگاه آبادان بسیج تشکیل شد (شمشیری، همانجا)؛ همچنین عملیات حفاری روی چاههای دهلران سرعت بیشتری گرفت و روند موفقیتآمیزی داشت(کامور، همانجا).
به سبب عملکرد مناسبی که در حوزۀ نفت داشت محمدعلی رجایی او را برای وزارت نفت به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد و با رای اعتماد نمایندگان در ۳ مهر ۱۳۵۹ وزیر نفت شد(دولتهای...، ص ۴۶۲؛ یحیوی، ص ۵؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ نحوۀ گزینش او برای وزارت نفت نک: بوشهری، ص ۲۰- 21)؛ او باور داشت مهمترین وظیفه در صنعت نفت، تولید و فروش درست نفت و رساندن آن به دست مردم است(همو، ص ۲۱).
تندگویان در دورۀ کوتاه وزارتش برای نظارت بر تأسیسات نفتی بارها به آبادان رفت(تندگویان، فاطمه، ص ۶۷). دستور داده بود کارمندانی که به بهانۀ جنگ پالایشگاه آبادان را ترک میکنند اخراج شوند؛ او خود را از کارمندان جدا نمیدانست و به همین سبب در شرایط جنگی کشور باز هم شخصاً به پالایشگاه آبادان میرفت و بر امور نظارت میکرد(شمشیری، ص ۳۸) و باتوجهبه اهمیت سوخترسانی به جبههها و سراسر کشور عملکرد کارکنان را بهدقت زیر نظر داشت(کامور، همان، ۶۴؛ لوح، ص ۳۳).
تدبیر وی برای مهار آسیبدیدگی پالایشگاه آبادان تخلیۀ مخازن و لولههای نفت بود(تندگویان، مهدی، «اگر تندگویان...»، ص ۷۰؛ یحیوی، ص ۶؛ شمشیری، ص ۳۹). همچنین تلاش کرد تشکیلات صنعت نفت را به نقاطی دور از دسترس دشمن منتقل کند؛ ازاینرو تشکیلات نفتی پالایشگاه خانگیران مشهد را افتتاح و دستور راهاندازی پالایشگاه اراک را صادر کرد(تندگویان، مهدی، «در تدارک»، ص ۵۹). در مأموریتی که به آبادان داشت تا دربارۀ پتروشیمی ایران و ژاپن(بندر امام فعلی) با ژاپنیها گفتوگو کند پسر خردسالش را همراه خود برد تا به آنها نشان دهد در ایران امنیت برقرار است(بوشهری، همانجا). از دیگر کارهای مهم او در وزارت نفت «اصلاح ساختاری و ارتباطی کارمندی و کارگری و مدیریتی و کارمندی» بود. در رژیم سابق مدیران، کارمندان و کارگران علیرغم کار در یک مجموعۀ واحد کاملاً جدا بودند؛ او دستور داد تا امور پرسنلی مدیریتی و کارمندی و کارگری یکی شود (همو، ص ۲۴). طرح توزیع کالابرگ نفت و بنزین در هنگام جنگ از ابداعات وی بود(مینونشان، ص ۶۰). در دورۀ وزارتش روند گازرسانی به شهرها و روستاها را زیر نظر داشت و با پیگیرهای مداوم به آن سرعت بخشید (لوح، همانجا).
آخرین مأموریت تندگویان به مقصد آبادان بود؛ او و همراهانش در ۸ آبان ۱۳۵۹ با پرواز به پایگاه وحدتی دزفول رفتند و سپس با ماشین خود را به اهواز رساندند و در آنجا با چند تن از فرماندهان جنگ دیدار داشتند؛ فردای آن روز(9 آبان)، قرار بود به ماهشهر و سپس با شناور (هاورکرافت) برای بازدید از پالایشگاه به آبادان بروند اما به سبب مسائل امنیتی مسیر خود را تغییر دادند و از شادگان به ماهشهر رفتند؛ برای رسیدن به آبادان وارد جادهای خاکی شدند که خسرو آباد را به آبادان متصل میکرد اما دشمن جاده را تصرف کرده بود و چندکیلومتر مانده به پل بهمنشیر ماشین آنها را متوقف کرد و همۀ سرنشینان اسیر شدند(«وزیر...»، ص ۱۱؛ یحیوی، همانجا؛ بوشهری، ص ۲۱- 22؛ کامور، یاس، ص ۷۱- 74؛نیز قس: یحیوی، همانجا، که تاریخ این مأموریت را ۱۲ آبان درج کرده است).
تندگویان و همراهانش ابتدا خود را کارمندان سادۀ وزارت نفت معرفی کردند و اوراق شناساییشان را از بین بردند؛ اما هنگامی که تندگویان دید دشمن برای شناختن وزیر نفت دیگر اسیران را تهدید به مرگ میکند برای جلوگیری از کشتار غیر نظامیها، خود و معاونینش را معرفی کرد. پس از شناسایی، آنها را از دیگر اسیران جدا و به بصره و مقر لشکر ۶ منطقه (تنومه) منتقل و سپس آن سه نفر را هم از یکدیگر جدا کردند(همو، ص ۶- 7؛ بوشهری، ص ۲۲- 23؛ کامور، همان، ۷۵- 76). تندگویان به شهادت همراهانش مدتی در سلول انفرادی مجاور آنها بود و پس از آن به جای دیگری منتقل شد(یحیوی، ص ۷)؛ به گفتۀ برخی منابع او بیشتر در زندانهای الرشید و بعقوبه و استخبارات زندانی بود(تندگویان، مهدی، همان، ص ۶۰؛ کامور، همان، ص ۷۶). گفته شده دستگیری تندگویان در خاک ایران طرح ستون پنجم بود(تندگویان، مهدی، «اگر تندگویان»، همانجا؛ نیز نک: جباری، سراسر اثر) و حتی شهید چمران پس از شنیدن خبر اسیر شدن وی نیروهایش را برای نجات او و همراهانش به منطقه اعزام کرد اما دشمن آنها را از مرز خارج کرده بود(برهان، ص ۶۲).
دولت ایران در ۲۴ آذر ۱۳۵۹ با صدور بیانیهای در اجلاس وزیران نفت اوپک خواستار آزادی وی شد(رشیدی، ص ۱۴؛ هاشمی، کارنامه...۱۳۵۹، ص ۲۶۰- 261). با اینکه وزیر نفت طبق قوانین دیپلماتیک از مصونیت سیاسی برخوردار بود و او از داخل خاک ایران ربوده شده بود (تندگویان، مهدی، «در تدارک»، همانجا) عراق وی را اسیر جنگی معرفی کرد و از آزادیاش سر باز زد(«پیکر شهید»، ص ۲)؛ چندی بعد دشمن پیشنهاد مبادلۀ وی را با همۀ خلبانهای اسیر عراقی را مطرح کرد که این پیشنهاد پذیرفته نشد(علوی، ص ۱۰؛ برای آگاهی بیشتر از دلیل آن نک: همانجا).
پس از اسیر شدن تندگویان خانوادهاش با مراجعه به سازمان ملل و دیدار با نمایندگان صلیب سرخ و سازمان حقوق بشر برای آزادی او بسیار تلاش کردند؛ اما این کوششها سودی نداشت(برهان، ص ۶۲- 63؛ تندگویان، مهدی، «اگر تندگویان»، همانجا). شهید رجایی پس از او شخصی را برای وزارت نفت معرفی نکرد و باوجود سرپرستی سید حسن سادات بر این وزارتخانه تا یک سال همچنان نامههای وزارت نفت با نام وی صادر میشد(حدادی، ص ۴۴؛ تندگویان، مهدی، همانجا).
از وی فقط دو نامه به خانوادهاش رسید؛ در نامۀ اول (1359 ش) نوشته بود تمایلی به تماس گرفتن با خانوادهاش ندارد و در آخرین نامه ( 24 خرداد ۱۳۶۱ ) آنها را به صبر و مقاومت دعوت کرده بود(«تشکر...»، ص ۲؛ قس: مینونشان، همانجا، که تاریخ آخرین نامه را ۱۳۶۰ درج کرده اند؛ نیز نک: تندگویان، مهدی، «در تدارک»، همانجا). نمایندگان صلیب سرخ هرگز با او ملاقاتی نداشتند و ازاینرو اطلاع دقیقی دربارۀ تاریخ زنده بودن او در دست نیست اما به شهادت برخی اسیران او تا سال ۱۳۶۹ ش زنده بود(برهان، ص ۶۳؛ تندگویان؛ مهدی، همانجا).
با پایان جنگ و آغاز تبادل اسیران جنگی(26 مرداد ۱۳۶۹) همه در انتظار آزادی وی بودند؛ در خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده که با نزدیک شدن زمان آزادی تندگویان در شهریور ۱۳۶۹، غلامرضا آقازاده (وزیر نفت وقت) از وی دربارۀ سمت تندگویان در وزارت نفت پس از بازگشت به ایران کسب تکلیف کرد و هاشمی رفسنجانی سمت معاونت وزیر نفت را برای او در نظر گرفت(کارنامه...۱۳۶۹، ص ۲۵۱). در ۱۹ شهریور همان سال عراق به صلیب سرخ اطلاع داد تندگویان در ۱۳۶۸ ش درگذشته است(همان، ص۲۸۳) و طارق عزیز، وزیر امور خارجۀ عراق در اظهاراتی متناقض ابتدا اعلام کرد او زنده است و سپس گفت در سلولش خودکشی کرده است(برهان، همانجا؛ تندگویان، فاطمه، ص ۶۷- 68؛ رشیدی، همانجا).
در ۱۴ آذر ۱۳۷۰ هیئتی از ایران (پدر تندگویان، هیئتی از وزارت اطلاعات، وزارت امور خارجه، رئیس پزشکی قانونی کشور و دندان پزشک تندگویان)برای بررسی خبر شهادت او به عراق رفتند؛ با توجه به اعتقادات مذهبی تندگویان و نبود مدارک کافی مسألۀ خودکشی کاملاً رد شد؛ عراق با کارشکنی ابتدا پیکر دیگری را به جای پیکر تندگویان تحویل داد که آزمایشها نشان داد متعلق به شخص دیگری است و از سوی هیئت ایرانی پذیرفته نشد؛ سپس قبر دیگری را نشان داد و با نبش قبر و انجام آزمایشها و کالبد شکافی، تعلق پیکر به محمدجواد تندگویان محرز شد (یحیوی، ص ۸؛ کامور، یاس، ص ۷۷- 81؛ اعتمادی، ص ۳۵- 36).
تعین تاریخ دقیق شهادت او دشوار بود؛ اما آزمایشها نشان میداد مدت زیادی از شهادت وی نگذشته (کامور، همان، ص ۸۱؛ اعتمادی، ص ۳۵) و بهاحتمال زیاد شهادت او پیش از پایان جنگ(1367 ش)، یک یا دو سال پس از پایان جنگ رخداده است(کامور، «اسیر...»، ص ۹۲ -93؛ تقوی، ص ۹۷؛ نیز نک: صادقی، ص ۸۳). پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی و خردشدن استخوان حنجره اعلام کرد(تندگویان، مهدی، همانجا) و نشانههایی از ضربات شدید به سروصورت و بدن و پارگی طحال بر پیکر وی مشهود بود (یحیوی، همانجا؛ اعتمادی، ص ۳۵- 36) و دولت عراق برای پنهانکردن آثار شکنجه پیکرش را مومیایی کرده بود(مینونشان، ص ۶۰).
با پافشاری دولت ایران پیکر او پس از ۱۱ سال تحویل مقامات ایرانی شد و پس از طواف در حرمین شریف کربلا، نجف، کاظمین و سامرا در ۲۷ آذر ۱۳۷۰ به ایران منتقل و در ۲۹ آذر با حضور گستردۀ مردم و مسئولان لشکری و کشوری تشییع («پیکر پاک»، ص ۳؛ «تشکر»، همانجا) و در قطعۀ شهدای ۷ تیر بهشت زهرا به خاک سپرده شد(«پیکر شهید»، همانجا). در ۱ دی ۱۳۷۰ دولت، مجلس ترحیمی برای او در مدرسۀ عالی شهید مطهری برگزار کرد(«مراسم...»، ص ۲).
شهید تندگویان از کودکی با قرآن مأنوس (کامور، یاس، ص ۲۰، ۲۴؛ مدرسی، ص ۲۷؛ لوح، ص ۳۴) و به ادای واجبات دینی مقید بود(مینونشان، ص ۵۹). به کاراته و ورزش باستانی علاقۀ زیادی داشت(اعتمادی، ص ۳۶)؛ به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود(همانجا؛ تندگویان، مهدی، «پرواز»، ص ۵۲؛ مینونشان، همانجا). او در کلاسهای علامه جعفری، دکتر شریعتی و استاد مطهری حاضر میشد(همانجا؛ تندگویان، فاطمه، ص ۶۵). بسیار خانوادهدوست بود(مدرسی، ص ۲۹؛ تندگویان، مهدی، «اگر تندگویان»، ص ۶۹) و همواره در زندگی شخصی سادهزیستی را مدنظر داشت(یحیوی، ص ۵؛ مدرسی، ص ۲۸). او بهزعم دوستان و همکارانش مدیری کاردان، متعهد و با فراست(یحیوی، ص ۴) و از لحاظ فروتنی زبانزد بود(پورنجاتی، ص ۵۰). پس از اسیر شدن امام خمینی در سخنانی از او یادکرد(خمینی، ج ۱۴، ص ۸۴)؛ رهبر انقلاب هم به وی لقب شهید غریب را داد(خامهیار، ص ۱).
افزون بر کتابها و مقالات گوناگون که دربارۀ زندگی و فعالیتهای شهید تندگویان تألیف شده (نک: «کتابشناسی»، ص ۱۰۰- 102) در مجموعهای تلویزیونی با عنوان جاودانگی به زندگی او پرداخته شده است(منصورفلاح، ص ۷۸- 79؛ نیز نک: تندگویان، هاجر، ص ۷۳).
در ۱۳۷۴ ش برای بزرگداشت مقام شهید تندگویان تمبر یادبودی با تصویر وی چاپ شد(«بزرگداشت...»، بش). هر سال یادوارهای برای گرامیداشت او برگزار میشود(برای نمونه نک: «یادواره...»، ص ۱۷۴- 176)؛ همچنین در تقویم رسمی کشور روز ۲۹ آذر به نام شهید تندگویان نامگذاری شده است(«از انتخاب...»، بش). در سراسر ایران بناها و معابری به یاد این شهید گرانقدر نامگذاری شده است که بزرگراه شهید تندگویان در منطقۀ ۱۶ تهران( محدودۀ خانیآباد) («بزرگراه...»، بش)، ساختمان اداری شرکت نفت(واقع در خیابان طالقانی) («شرکت نفت...»، بش)، پالایشگاه نفت تهران(شهید تندگویان) («پالایشگاه...»، بش) و شرکت پتروشیمی شهید تندگویان از آن جمله است( «شرکت پتروشیمی...»، بش).
مآخذ: اجللوئیان، احمد، «او پاک زندگی کرد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «از انتخاب روز ۲۹ آذرماه بهعنوان بزرگداشت شهید تندگویان حمایت میکنیم» (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، ایرنا، <www.irna.ir/news/84172445 >، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ اعتمادی، محمدمهدی، «اگر میماند کسی میشد مثل شهید چمران»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ برهان اشکوری، بتول، «دلسوز مردم بود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «بزرگداشت شهید تندگویان ۱۳۷۴» (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، ایران تمبر، <www.iranstamp.com > ، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ «بزرگراه تندگویان تهران»، (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، نشان، <www.neshan.org/maps/municipal/ab9b2050e87f435> ، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ بوشهری، بهروز، «آثاری ماندگار در یک ماه وزارت»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «پالایشگاه نفت تهران(شهید تندگویان)» (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، سامانه صبا، <www.infosaba.com/complexes/685 > ، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ پورنجاتی، احمد، «در همۀ کارها پیشتاز بود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «پیکر پاک شهید محمدجواد تندگویان به تهران منتقل شد»، اطلاعات، تهران، ۲۸ آذر ۱۳۷۰، شم ۱۹۵۰۵؛ «پیکر شهید تندگویان در جوار مزار شهیدان رجایی و بهشتی به خاک سپرده شد»، اطلاعات، ۳۰ آذر ۱۳۷۰، شم ۱۹۵۰۶؛ «تشکر خانوادۀ شهید محمدجواد تندگویان از همدردی مردم و مسئولان»، اطلاعات، ۳۰ آذر ۱۳۷۰، شم ۱۹۵۰۶؛ تقوی، سید علیاصغر، «دورۀ طلایی عمر شهید تندگویان»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ تندگویان، فاطمه، «جواد فصل مشترک همۀ شهدا بود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ تندگویان، مهدی، «اگر تندگویان نبود پالایشگاه آبادان را ازدستداده بودیم»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ همو، «پرواز بهسوی معبود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ همو، «در تدارک استقبال از پدر بودیم که خبر شهادتش را آوردند»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۵ ش، شم ۱۰؛ تندگویان، هاجر، «دغدغۀ مردم را داشت»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ جباری، جلیل، شهید غریب، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ حدادی، مرادعلی، «در زندان با صدای بلند دعا میخواند»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ خامهیار، عباس، «شهید غریب قریب»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ خمینی، روحالله، صحیفۀ امام، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ دولتهای ایران، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ رشیدی مهرآبادی، میثم، «شکنجه از سلولهای ساواک تا زندانهای بعث»، جامجم، تهران، ۲۹ آذر ۱۴۰۲، شم ۶۶۶۱؛ سادات، سید حسن، «تندگویان به تاریخ پیوست»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «شرکت پتروشیمی شهید تندگویان» (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، شرکت پتروشیمی شهید تندگویان، <www.stpc.ir/fa/page/110710 > ، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ «شرکت نفت ساختمان تندگویان» (بارگذاری: ۷ آذر ۱۴۰۳)، بلد، <www.balad.ir/ 15/35.70741/51.41954> ، (دسترسی: ۷ آذر ۱۴۰۳)؛ شمشیری میلانی، جلیل، «آنقدر شکنجه دید و تحمل کرد تا شهید شد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «شور دین باوری و جهاد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۵ ش، شم ۱۰؛ صادقی، سعید، «راز سربهمهر شهادت توسط یک عکاس عراقی»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ صدیقی، علی، «تندگویان آدمی شفاف بود و جان خود را در این راه فدا کرد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ علوی، اسماعیل، «شهیدی که روی سنگ قبرش تاریخ شهادت ثبت نشده است»، ایران، تهران، ۲۹ آذر ۱۳۹۳، شم ۵۸۲۱؛ کامور بخشایش، جواد، «اسیر آزادهای که قفس را شکست و به پرواز درآمد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ همو، یاس در قفس، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ «کتابشناسی»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ لوح، علیاصغر، «اهل تبلیغات نبود و بیریا کار میکرد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «مراسم تجلیل از شهید محمدجواد تندگویان فردا در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار میشود»، اطلاعات، ۳۰ آذر ۱۳۷۰، شم ۱۹۵۰۶؛ مدرسی، سید محسن، «در عمل یک بسیجی تمام عیار بود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ منصور فلاح، اکبر، «همه چیز با خواب شهید تندگویان کلید خورد»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ مینونشان، اشرف السادات، «دانی چگونه باشد؛ از دوستان جدایی؟»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷؛ «وزیر نفت و همراهان او توسط مزدوران بعثی ربوده شدند»، اطلاعات، تهران، ۱۲ آبان ۱۳۵۹، شم ۱۶۲۷۷؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۵۹: انقلاب در بحران، به کوشش عباس بشیری، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۹: اعتدال و پیروزی، به کوشش عماد هاشمی، تهران، ۱۳۹۲ ش؛ «یادواره شهید تندگویان و شهدا کارمند»، مطالعات راهبردی بسیج، تهران، ۱۳۷۶ ش، شم ۱۵؛ یحیوی، سید محسن، «مرد زمان جنگ و مدیر دورۀ صلح بود»، شاهد یاران، تهران، ۱۳۸۸ ش، شم ۴۷.
گروه شهدا//